گذشت از مُلک ایران عصر شاهی
فنا شد دورهی ظلم و تباهی
که اکنون مملکت در دست اهل است
فضای زندگی هم گرم و سهل است
به افلاطون دهم این مژده الآن
که شهر فاضلت گردیده ایران
فساد و هرزگی خشکیده اینجا
نبیند غیر خوبی دیده اینجا
ببین هر جای ایران گشته خُرّم
ستون اقتصادی گشته محکم
کنون ملّت تمامیدر رفاهند
گدایان را ببین در قصر شاهند
نه مستضعف بُوَد فرشش مقوّا
نه دارد هر رئیسی کاخ و ویـلا
نه شخصی از نخوردن دیده مُردن
نه فردی منفجر از فرط خوردن
تمامِ مردمان با جمع حُکّام
همه در یک ردیف و زیرِ یک بام
ببین بقّال و اُستاندار و قَصّاب
به یک صف با وزیرانند و طُلاب
رئیسی تا سَرِ مسند نشیند
به دورش یار و اقوامش نچیند
بگردد بهترینها را بیابد
خودش هم دورِ این مردم بتابد
مبادا پای این مردم رَوَد تیغ
و یا از مشکلی فردی زند جیغ
قُوا چون هر سه شان خدمتگزارند
لذا مردم به جایی غم ندارند
به هر جا مردمان با احترامند
تو گویی حاکمان این جا غلامند
اگر اُفتد گُذارت در ادارات
شود حل، مشکل ات در یک ملاقات
در ایران هر کسی این دوره سیر است
حقوق کارگر قدر وزیر است
چنین عدلی که در ایران رواج است
تمام دردِ مردم را علاج است
نه بیکاری بُوَد در بین مردم
نه باشد اختلاسی یا تورم
نه پول نفت مان گردیده زایل
نه بر دزدی کسی گردیده مایل
ندارد ملّت ایران هراسی
که مسئولی نماید اختلاسی
ذخایر کِی شود از ما به تاراج؟
معادن را ببین در دستِ محتاج
نه آقازادهای اموال ملت
کند غارت به نام طرح دولت؛
نه از راهِ زمین خواری کسی مفت
رسد یک دفعه بر اموال هنگفت
نه از آثار فرهنگ و تمدّن
به یغما میرود روی تفنّن،
نه افرادِ حقیر و بی لیاقت
به پُستی تکیه کردند از رفاقت
دراین کشور همه در جای خویشند
اگر بی ریش و یا دارای ریشند
بُوَد شایسته سالاری هُویدا
به جز منطق نمیباشد در این جا
لذا مغزی نمیگردد فراری
که در خارج دهد کس را سواری
تجارت هم نمیگردد از این جا
زنان و دختران ناز و زیبا
به هر کاباره در شهر و دیاری
نمیبینی از ایران گُلعذاری
اگر باور نداری این عبارات
به تحقیقش بُرو یک سر امارات
در ایران رشوه یا باج و ربا نیست
دروغ و دزدی و مکر و ریا نیست
محاکم خلوت و بی قیل و قال است
که این هم ناشی از رزق حلال است
که اینجا مجرمان از ترس قانون
تماماً سر به راهند و همایون
نه باجی از کسی گیـرد رئیسی
نه با مُجرم کند سازش پلیسی
خشونت هم در این ایران ما نیست
که با باتون پلیسی آشنا نیست
یقین در پاسخ حرف حسابی
نباشد ضرب و شَتم و نا صوابی
نه میبینی در این جا مست و معتاد
نه میمیرد کسی از داد و فریاد
در ایران نور آزادی چنان است
که دنیا معترف بر فیض آن است
چنین عدلی که در ایران رواج است
تمام دردِ مردم را علاج است
وطن از هر جهت از بس که زیباست
کنون الگوی ملتهای دنیاست
خلاف آنچه گفتم گر شنیدی
و یا یک مورد نقضی بدیدی
بدان اشعار من اینجا جفنگ است
سزایم جای تحسین چوب و سنگ است
ولی هرگز نیابی عیب و ایراد
در این بستان سرای سبز و آباد
اگر گوید کسی فرضا تورم
پریشان کرده حال و روز مردم،
و یا بازار ما غرق دروغ است
محاکم هم در این دوران شلوغ است،
و یا بی زیر میزی فرد بیمار
یقین باید بمیرد با دلی زار،
و یا جایی شنیدی کس در ایران
تقلب میکند مانند کردان،
و یا در اختلاسی مثل شهرام
جناب خاوری هم کرده اقدام،
بدان این وصلهها چسبان به ما نیست
به جز اخبار کذب و افترا نیست
که این ترفند ضد انقلاب است
که گوید کشور ایران خراب است
کسی چون من به دنیا مطمئن کیست
که داند ذرهای بد در وطن نیست؟
حکومت چونکه باشد یارِ ملت
بُوَد راحت کنون اقشارِ ملت
خوشا بر حال این دردانه مردم
که خوش باشد میان مار و کژدم....
